انجمن مقالات مديريت بازرگاني........Iman valaie

سايت اختصاصي مديريت بازرگاني دانشگاه شمال.........welcome to veb sit iman valaie's.

پویایی گروه

پويـايـي گــروه

 

گروه چيست : عبارت است از دو يا چند نفر كه به هم وابسته اند و با تعامل اجتماعي , بر يكديگر تاثير مي گذارند .

پويايي گروه : رشته اي تحقيقاتي كه هدفش پيشبرد دانش انسان در مورد گروه ها ‌, قوانين تكوين و تحول آنها و روابط متقابل گروهها با افراد, ديگر گروه ها و موسسات بزرگ است . پويايي گروه مشتي شعار در مورد نحوه سازماندهي گروه ها نيست – مثلا بر جزيياتي چون مشاركت يكسان اعضاي گروه ، رهبر دموكراتيك و سطح بالاي رضايت اعضاي گروه تاكيد ندارد .بلكه پويايي گروه ، تحليل علمي جنبه هاي  مختلف گروه از طريق نظريه سازي و آزمون دقيق اين نظريه ها از طريق تحقيقات تجربي است .

كورت لوين ، بنيانگذار پويايي گروه معتقد است كه هر گروهي كه بوجود مي آيد به نظام متحد و منسجم و متحدي تبديل مي شود كه ويژگي هاي نوخاسته اي دارد و نمي توان آن را با بررسي اجزايش شناخت . لوين در مورد گروه ها از اين ضرب المثل گشتالتي استفاده مي كرد كه )) كل بيش از اجزايش است )) .

 

سه مولفه ي اصلي ساختاري گروه ها عبارتند از : هنجارها  , نقش ها  و روابــط

 

هنجـــارها :

 ملاك ها و معيارهاي در حال تكوين و مورد توافقي هستند كه رفتارهاي گروه را تنظيم مي كنند . هنجارها تا حدودي اعضاي گروه را محدود مي كنند ولي اعضاي گروه از نظم حاصل از هنجارها سود مي برند. هنجارها بر دو دسته اند : هنجارهاي دستوري و هنجارهاي توصيفي . كساني كه از هنجارهاي دستوري تخطي كنند مجازات مي شوند اما كساني كه از هنجارهاي توصيفي تخطي مي كنند به عنوان آدم هايي عجيب و نامتوازن قلمداد مي گردند .

 

نقش ها  :

 از زمان آغاز گروه بر اساس تقسيم مسوليت ها و عوامل شخصيتي ، نقش ها شكل مي گيرند . گروه هايي كه با مشكلات و مسايل بيشتري روبرو است سريع تر نقش ها را سازماندهي مي كند . گروه براي بقاي خود نياز به دو هدف خود بايد پاسخ دهد : گروه بايد تكاليفش را انجام دهد و روابط ميان اعضايش را حفظ كند .  نقش ها به سه دسته كلي تقسيم مي شوند : نقش هاي تكليفي , نقش هاي اجتماعي ـ هيجاني و نقش هاي خودخاهانه .

 

نقش هاي تكليفي : به رفتارهاي هدفمند و تكليف مدار اعضاي گروه گفته مي شود . اين نقش ها با تكليف مداري و اجبار در مسوليت همراه است و اهداف گروه را دنبال مي كند . هــماهنگ كننده (رهبر)،توضيح دهنده ،انرژي بخش ، ارزياب/منتقد ، جستجوگر اطلاعات ، اطلاع گيرنده و نظر دهنده از اين دسته نقش هايند .

 

نقش هاي اجتماعي ـ هيجاني : در كنار تكاليفي كه گروه به عهده اعضايش مي گذارد روابط صميمانه نيز بايستي مد نظر گرفته شود تا نيازهاي ميان فردي و هيجاني اعضايش پوشش داده شود و هبستگي گروه بر اساس آن استوار بماند . سازشگر, مشوق , مطيع , هماهنگ كننده و … نيز از اين دسته نقش هايند .

 

نقشهاي خودخواهانه : هميشه در گروه ها كساني هستند كه با اهداف گروه هماهنگي نداشته و در پي بر هم زدن نظم موجود گروه هستند . تمارض كنندگان ، پرخاشگران ، سلطه گران ، توجه طلبان ، خوش گذرانان و  … در اين دسته جا مي گيــرند .

 

فشار نقش : بعضي از نقش ها پيچيده تر از بعضي ديگرند . بعضي از اعضاي گروه فقط يك نقش دارند و بعضي ، نقش هاي متعدد. كساني كه نقش هاي پيچيده را بازي مي كنند معمولا پايگاه بالاتري دارند .  اما همين نقش هاي پيچيده مي توانند فشار رواني زيادي بر فرد مورد نظر وارد آورند  خصوصا وقتي رفتارهايي كه در آن نقش بايد انجام بدهند به خوبي مشخص نباشند يا با هم تعارض داشته باشند . كارايي فرد و گروه در فشارهاي ناشي از ابهام نقش و تعارض نقش دستخوش افت مي شود .

 

روابط بين اعضاي گروه :

هنجارها و نقش ها اگرچه نوع رفتار هاي اعضاي گروه را تععين مي كنند  ولي روابط ميان اعضاي گروه را مشخص نمي كنند . اينكه چه كسي مي تواند به عنوان رهبر انتخاب شود، چه كساني محبوبيت بيشتري دارند و چه كساني دستورات را اجرا مي كنند به روابط درون گروهي باز مي گردد . متفاوت بودن سلطه ها ، حرمت ها و ميزان اعتبار و ميزان كنترل , روابط پايگاهي يا روابط اقتــداري درون گروهي را رقم خواهند زد .

 

 روابط پايگاهي (روابط اقتداري) : محصول توزيع قدرت يا اعتبار در گروه يا زنجيره دستورات يا سلسله مراتب سلطه اند . البته تفاوت هاي پايگاهي با برابري اعضاي گروه مغايرت دارد اما در جامعه كوچكي به نام گروه برابري يك استثنا و نابرابري يك اصل است . سلسله مراتب قدرت , اختلاف و نزاع را در گروه محدود كرده و شانس بقاي گروه را افزايش مي دهد . انسان ها براي نشان دادن برتري خود, رفتارهاي غير كلامي تسلط و برتري  را در گروه نشان مي دهند . محكم دست دادن ، جدي نگاه كردن ، وقار و قيافه گرفتن ، لباس مرتب پوشيدن و ... از نشانه هاي غير كلامي برتري محسوب مي شوند . تصورات قالبي معمولا سبب مي شود كه گروه مردان را بيش از زنان و مسن تران را بيش از جوانان در جايگاه هاي بالاتر ببيند .

 

شبكه هاي ارتباطي :

شبكه هاي ارتباطي به الگوهاي معمول تبادل اطلاعات بين اعضاي گروه گفته مي شود . اين شبكه هاي ارتباطي ممكن است به طور تعمدي يا در گذر مراحل به وجود آمدن گروه شكل بگيرند. در هر حال اين شبكه هاي ارتباطي شكل خواهند گرفت . به بيان ديگر شبكه هاي ارتباطي به الگوهاي ارتباطي خاصي گفته مي شود كه تعيين مي كند چه كسي در گروه بيش از همه با ديگران صحبت مي كند و با چه كساني صحبت خواهد كرد (چرخي، Y  شكل ، زنجيري،  دايره اي).

در شبكه چرخي يك نفر در گروه با تمام اعضاي گروه ارتباط دارد اما ديگران فقط با او ارتباط دارند كه در مركز قرار دارد. در شبكه زنجيري ، اطلاعات به صورت زنجيره اي منتقل مي شود. در اين شبكه فرد فقط با يك نفر در ارتباط مي باشد . در شبكه Y  شكل ، فقط يك نفر وجود دارد كه مي تواند با بيش از يك  نفر ارتباط داشته باشد و در شبكه ي دايره اي ، تمام اعضاي گروه مي توانند با هم ارتباط داشته باشند .

    شبكه ها ي چرخي و Y  شكل شبكه متمركز و شبكه هاي زنجيري و دايره اي غير متمركز مي باشند . بررسي هاي اوليه نشان مي داد كه شبكه هاي متمركز كارآمد تر از شبكه هاي غير متمركز است ولي اين در صورتي بود كه هدف و تكليف مورد نظر ســاده و معمولي بوده باشند و در هنگامي كه با تكليف هاي پيچيده سرو كار داريم بهتر از ساختار هاي غير متمركز بهره ببريم . علت اين امر اشباع اطلاعاتي فرد مركزي و پايين آمدن توانايي او در پردازش داده هاي زياد مي باشد .

معمولا در شبكه هاي متمركز اعضا مركزي بيشترين رضايت از وضعيت و به نسبت دور شدن از مركز كمترين ميزان رضايت ديده مي شود . در شبكه هاي غير متمركز تمامي افراد از جايگاه خود راضي و روابط ميان گروهي ايشان خوب خواهد بود . همچنين در شبكه هاي سلسله مراتبي (متمركز) مسير انتقال اطلاعات به طور كلي نزولي است تا صعودي و اطلاعاتي كه به طور صعودي ارسال مي شوند به نحو غير واقع بينانه اي مثبت اند .

 

عملكرد گروه

آيا وقتي كه ما در حضور ديگران هستيم كارها را بهتر انجام مي دهيم ؟

آيا استعداد ها و توانمندي هاي ما در جمع بيشتر ظهور مي كنند ؟

آيا افراد در گروه ها به دليل اينكه ديگران از تمام نيرويشان استفاده نمي كنند از زير بار مسوليت شانه خالي مي كنند ؟

تحقيقات نشان مي دهد كه افراد در حضور ديگران در اموري كه بدانها تسلط دارند راندمان بهتري دارند اما در كارهايي كه بر انها تسلط ندارند عملكردشان تضعيف مي شود . به اين بالا رفتن كارايي اصطلاحا تسهيل اجتماعي مي گويند . حضور ديگران تحريك كننده است اما همين تحريك براي فردي كه به كاري تسلط ندارد موجبات دستپاچگي و اضطراب مي شود .

به همين دليل لازم است تا اموري كه اعضاي گروه به آنها اشراف ندارند را تكي انجام دهند .

 

تنوع مهارت اعضاي گروه : تنوع مهارت در بعضي از كارها مانند يك تيم تحقيقاتي مفيد است اما در گروه هايي كه اعضاي غير ماهر دارند عدم يكدستي اعضا باعث اتلاف زمان و منابع مالي مي شود . تجانس در گروه بر دو شكل است : تجانس در سطح فرهنگ و چارچوب و تجانس تعادل رواني . عملكرد گروه هايي كه شخصيت هاي مشابهي دارند بهتر از عملكرد گروه هايي است كه اعضاي آنها شخصيت هاي نامتشابهي دارند. گروه هاي متنوع با تغييرات شرايط بهتر كنار مي آيند چون استعداد ها و صفات متنوع اعضاي آنها ، انعطاف پذيري گروه را افزايش مي دهد. در عين حال تنوع به گروه ها كمك مي نمايد راه حل هاي مختلفي براي مسايل پيدا كنند و خلاقيت و نوآوري آنها افزايش يابد. اما گروه هاي متنوع فاقد انسجام هستند چون اعضاي آنها شباهتي بين خودشان و ديگران نمي بينند . معمولن عملكرد گروه بهتر از ماهرترين فرد در ان زمينه است .

 

مردان و زنان در گروه هــا: عملكرد مردان در گروه هاي تكليف مدار بهتر است و عملكرد زن ها در گروه هاي تعامل گرا . مردان سبك تعاملي تكليف مدار دارند و زنها سبك تعامل ميان فردي. در نتيجه عملكرد مردها ، وقتي موفقيت به فعاليت شديد تكليفي اعضاي گروه بستگي دارد بهتر است و عملكرد زنها وقتي موفقيت گروه به فعاليت شديد اجتماعي بستگي دارد. گروه هايي كه در آنها زنان و مردان تواما با هم كار مي كنند عملكرد ضعيف تري از گروه هاي متجانس دارند . هر چند وجود يك زن در گروه هاي مردانه از گرايش مردان به رقابت مي كاست و باعث مي شود مثل يك تيم عمل كنند . گروه هاي صرفن زنانه معمولن متحد تر از گروه هاي صرفن  مردانه است .

 

اصول تغيير رفتار عضو :

#  هم كساني كه قرار است تغيير يابند و هم كساني كه قرار است نفوذ خويش را براي ايجاد تغيير، به كار برند، در هر دو دسته احساس قوي در مورد تعلق به گروه وجود داشته باشد . (ايجاد تعلق مقدم بر امر تغيير مي باشد)

#  كشش و جذابيت گروه بزرگتر و قوي تر از رنج و زحمت تغيير باشد .

#  اعضاي گروه در قبول انديشه ي لزوم تغيير ، سهيم باشند .

#  اطلاعات مربوط به لزوم تغيير ، طرح هاي تغيير و نتايج وپيامدهاي تغيير ، تمامي با افراد مربوط ، در ميان گذاشته شود

#  گروه آن چنان فرصت و موقعيتي را براي فرد بوجود آورد كه وي بدون ترس از هرگونه تهديد و يا تنبيهي ، رفتار مورد نظر را در بوته ي آزمايش و تمرين قرار دهد .

 

توصيه هاي كاربردي در تشكـــيـل و انسجــام گروه ها :

·      جذب و ماندن افراد در گروه ها به دو عامل بستگي دارد : ارزيابي و تعهد . ارزيابي تا حد زيادي محصول بررسي نسبت پاداش ها به هزينه هاست ـ يعني هر چه اين نسبت بزرگ تر باشد ارزيابي نهايي مثبت تر است.هر چه منافع افراد بيشتر لحاظ شود ماندگاري اعضا و رضايتشان بيشتر است . تعهد هم به تداوم رابطه فرد و گروه بستگي دارد . فردي به گروه تعهد دارد كه رابطه اش را با گروه براي مدتي نسبتا طولاني حفظ كند.

·      انسان ها دوست دارند در كنار كساني باشند كه شبيه به خودشان هستند يا مكمل ايشانند . بنابراين اصل ، در ابتداي شروع گروه ها تجانس بسيار مهم است .

·      زن ها عضويت در گروه هاي كوچك تر ، غير رسمي و صميمي را ترجيح مي دهند و مردها دنبال گروه هاي رسمي تر و تكليف مدارند . مردها به گروه هاي هدف مدار و رقابت جو مي پيوندند كه در انها بتوانند به پايگاه رفيعي برسند و زنها كه دنبال روابط صميمي هستند بيشتر احتمال دارد به گروه هاي كوچك و حمايتگر ملحق شوند .

·      تمايل عمومي بر اين است كه افرادي كه بيشتر در جمع صحبت مي كنند را به رهبري انتخاب كنند ، ممكن است صحبت هاي يك فرد بي مضمون و بي ربط هم باشد اما تاثيري در اين ميل اعضا به پذيرش اينگونه افراد نمي كند . اين اشتباهيست كه معمولن در انتخاب رهبر گروه پيش مي آيد .

·      افرادي كه زحمت بيشتري براي پيوستن به گروه مي كشند و در فعاليت ها مشاركت بيشتري دارند معمولن به گروه متعهد تر مي مانند . براي نيل به تعهد بيشتر اعضا مهم است كه به فراخور امكانات و ظرفيت افراد انها را در كارها شركت دهيد .

·      به لحاظ روان شناسي گروه جايگزين نياز اوليه انسان به خانواده است، بنابراين افراد انتظارات نسبتن مشابهي از گروه به عنوان خانواده دارند . به همان ميزان كه اهداف گروه حس مفيد بودن را برطرف مي كند ، روابط صميمي هم نياز به پيوندجويي و محبت را در افراد گروه در بر مي گيرد . لازم است كه گروه براي روابط ميان گروهي به همان ميزان هدف گذاري براي گروه ، زمان صرف اين جنبه ي مهم حيات گروه نمايد . رابطه گرايي در گروه هايي كه همگي يا قسمت عمده اي از آنها را زن ها تشكيل مي دهند جدي تر است .

·      دو شيوه رهبري وجود دارد : رهبري تكليف گرا و رهبري رابطه گرا . هيچ كدام از دو شيوه ي فوق برتري ذاتي به ديگري ندارد . اما كاربرد آنها در زمان هاي مختلف رشد گروه متفاوت است . در ابتداي شكل گيري گروه و در مواقع بحران شيوه رهبري تكليف مدار بهتر از شيوه ي رهبري تكليف گرا جواب مي دهد و در مواقعي كه گروه در ثبات به سر مي برد ، رهبري تكليف مدار عملكرد بهتري دارد .

·      ثبات در گروه يكي از مهمترين اركان ماندگاري اعضا مي باشد ، گروه ها به تدريج و در نتيجه تعامل افراد باا كساني تشكيل مي شود كه تقريبن تغييري نمي كنند و روز به روز بر ميزان اين تعاملات افزوده مي شود . تكرار تعاملات حس گروه بودن ايجاد مي كند .

·      تعداد بيشتر اعضا در گروه لزومن به معني كارايي بيشتر آن نيست . آزمايشي نشان داد كه فرد اول در آزمايش مورد نظر به امتياز 100 دست پيدا كرد هنگامي كه دو نفر شدند بر خلاف انتظار به نتيجه ي 200 نرسيد بلكه حدودن 186 امتياز به دست  آورد و هنگامي كه سه نفر شدند به عوض امتياز 300 ، فقط 255 امتياز  آوردند و در نهايت يك گروه هشت نفري تنها به امتياز 390 رسيد .بر همين اساس براي تصمياتي كه داراي يك راه حل است گروه 3 نفري ، براي تصميماتي كه بيش از يك راه حل دارد گروه 5 الي 7 نفري ، براي رسيدن به نتيجه در مبادلات افكاري كه بسيار متغيرند گروه 12 نفري را پيشنهاد داده اند . بهتر است گروه ها بيشتر از 15 نفر نباشند و در صورت بيشتر شدن اعضايشان گروه دومي با رهبري و ساختار جديد شكل بگيرد . در اين مواقع يك رهبر يا مدير اصلي بايستي روابط گروه هاي دوم ، سوم و ...  را نظارت و هماهنگ نمايد .

·      عوامل مهم ديگري به غير از اهداف گروه باعث جذب افراد مي شود . ارزشمندي اعضاي گروه و هزينه هاي وارده به فرد جديد است كه او را به ترجيح گروهي بر گروه ديگر وا مي دارد . در صورتي كه گروه براي بالا بردن ارزشمندي اعضا و پاداش هاي مادي و معنوي اعضايش تلاش نكند بعد ازچندي از هم مي پاشد .

·      استفاده درست و به جا از ساختارهاي متمرگز و غير متمركز در اوايل شروع كار گروه و احيانا تصحيح شيوه ساختار در صورت لزوم . ساختارهاي متمركز (چرخي و Y شكل) و ساختارهاي غير متمركز (دايره اي و زنجيره اي ) و كاربرد آنها در صفحات قبل توضيح داده شد .

·      آشنايي اعضا به خصوص رهبر گروه با فنون ارتباط موثر و زبان بدن بسيار مهم است . بسياري از نارضايتي ها از بي توجهي يا نا آگاهي از اين امر پيش مي آيد .

·      افراد در گفتگوهاي خود با يكديگر هم برخورد عاطفي و هم برخورد عقلايي پيدا مي كنند . صحبت درباره مسايل مرتبط و غير مرتبط از عوامل بنيادي انسجام گروهي است ، به همين خاطر راه انداختن مباحثه ي جمعي كه همه در آن شركت كنند لازم است و متعاقب آن يك عقيده گروهي شكل مي گيرد .

·      گروه در صورتي مي تواند در كار خود پيشرفت نمايد كه به يك اندازه در ارزيابي امور مربوط به خود و مبادله رفتار بين اعضا موفق باشد . در صورتي كه حركات و فعاليت كوچك وبزرگ اعضا ديده نشود و درباره ي آن ديگران مطلع نشوند ، ارزيابي درست صورت نگرفته و پيشرفت كار با ضعف همراه خواهد بود . از طرفي ديده نشدن كار افراد باعث سرخوردگي و عدم فعاليت ايشان در آينده خواهد شد .

·      گروههايي كه تمام اعضاي آن روابط خيلي صميمي دارند و يا گروه هايي كه روابط افراد در آن فاصله دار است بيش از گروه هايي كه هردو نوع را مخلوط دارند كارا هستند .

                           

                              Iman valaie


گزارش تخلف
بعدی